۩۞۩رپ و رپ و ؟؟ ۩۞۩
بدان که برای زیستن دو قلب لازم است... قلبی که هدیه دهد وقلبی که هدیه پذیرد. قلبی که سخن گوید وقلبی که پاسخ دهد. قلبی که دوستش بداری و قلبی که دوستت بدارد. قلبی برای من وقلبی برای شما من می خوام کبوتر دل تو رو اسیر کنم این دل تشنه رو از چشمه عشقت سیر کنم بزنم به موج دریای خیال عشق تو باقی عمرم و عاشقونه با توپیر کنم . غرورتو واسه کسی که دوسش داری بشکن.....ولی دل کسیوکه دوسش داری بخاطر غرورت نشکن.....عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه یک نفر یا بزرک کردن یک نفر به اندازه دنیا هر وقت تونستی برفها رو مشکی کنی هر وقت تونستی پر کلاغ رو سفید کنی هر وقت تونستی آتیش رو بوس کنی هر وقت تونستی توی آب نفس عمیق بکشی بدون من هم می تونم فراموشت کنم.......... ای عشق ببین چه ها به حالت کردند در آتش خشم شب ، زغالت کردند آن روز که غربتت دلم را می سوخت دیدم که چگونه پایمالت کردند به نام او که عهدش وفاست می توان از آب و نان وزجان خود حتی گذشت . ممکن اما نیست مجنون بود و از لیلا گذشت . عاشقان را خرقه ای پوشیدنی جزچشم نیست . یا زخیر عشق یا می باید از دنیا گذشت . مثل گل چاک گریبان باز کردن شرط نیست . شمع باید بود در ایثار سرتا پا گذشت . سخت می گیرد به حال خلق از بس زندگی بر نمی گردد به دنیا هر که از اینجا گذشت . کشتی دریای غم ها نیست جز آشفتگی موج باید بود تا بتوان از این دریا گذشت رضا جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون عشق آن است که بلبل به رخ گل میکند صد جفاو خار بیند باز تحمل میکند فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست... اما حیف این تازه زندگی زیباست - زشتی های آن تقصیر ماست - در مسیرش
یه دوست خوب میگفت: آدما مثل کتابن تا وقتی تموم شکوفه های صورتی فدای مهربونیات ...یه دل که بیشتر
لذت داشتن یه دوست خوب توی یه دنیای بد، مثل خوردن
یه حلقه طلایی اسمت و روش نوشتم طلا نبود حلب بود
دورت بگردم چیست؟ دایره ای فرضی ست که تا اطلاع ................................................................................... بی تو اینجا نا تمام افتاده ام پخته ای بودم که خام افتاده ام گفته بودی تا که عاقلتر شوم آه ، می خواهی مگر کافر شوم من سری دارم که می خواهد کمند حالتی دارم که محتاجم به بند کاشکی در گردنم زنجیر بود کاشکی دست تو دامنگیربود عقل ما سرمایه دردسر است من جهان را زیر وبالا کرده ام عشق خود را در تــــــو پیدا کرده ام من دگر از هر چه جز دل خسته ام عهد یاری با دل دل بسته ام بر لب تو خنده مجنونی ام خنده تو رنگی از دلخونیم ................................................................................................................. شبی غمگین شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم
انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد تمام هستی
ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد و او هرگز شکستم را نفهمید اگر چه تا ته دنیا صدا کرد عزیزم
شاید آن روز که سهراب نوشت : تا شقایق هست زندگی باید کرد000 ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من کویرم تویی بارون ,من یه چشمه تویی دریا تو می باری بر دل
من، تو می شوری رنج و غمهام توی دستات عطر بارون مثل رویا
عاشقونه واسه من یه جون پناهی ،توی گریه شبونه تو مثل عزت
رویا برای چشمهای خسته تو مثل مرحم احساس واسه دسته پینه
بسته یه سبد پراز شقایق , یه بقل پراز نوازش, تویی اون نغمه
امید واسه قلب پرخواهش تو حریم امن چشمات کبوترها لونه دارن
تو دل پرازترانت غصه ها پانمی زارن ،ولی سهم من همین که تو
لحظه ها بسوزم به تن این دل خسته رخت دل تنگی بدوزم
دوستت دارم ایندفه تصمیم گرفتم یه خورده مطالب غمگین بنویسم و عکسای غمگین بذارم!! اولش یه متن از دوست عزیزم، بشرای گلم میذارم.... میدونین چیه؟؟ بشرا کسیه که منو از همه بهتر می فهمه و بهتر می شناسه؛ و به همین خاطر هم از طرف من می نویسه.... یعنی حرفای دل منو اون به صورت متن می نویسه... و خدایی به بهترین شکل ممکن هم بیان می کنه.... (البته بعد از اینکه خودم یه کم توش دست می برم!!) این متن از اعماق دل من نوشته شده: صدا، صدای تو بود؛ قلبم هم نوای تو بود؛ سخن تو حرف دل نبود، کلماتی بود، صوتی بود، برای من نبود، ولی صدایت آرامش قلبم بود... نمی دانی، نخواهی دانست، و نمی خواهم که بدانی سخنم را؛ و نخواهم گفت با تونقش خود را بر پرده ی تراژدی غم ها؛ و دیگر نخواهم تراشید بر کتیبه ی سنگی پیکرم نام تو را... ای آنکه ندانم چه خطاب تو کنم: بدان که تا ابدیت انکار نخواهم کرد عشق تو را؛ وفراموش نخواهم کرد آذرخش اولین نگاه تو را؛ و نادیده نخواهم گرفت تبسم ها و چشم های تهی از احساس تو را... ای آنکه ندانم چه خطاب تو کنم: اگر چه عمر نوازشت لحظه ای بیش نبود، اما دست تو بر پیچ و تاب زلف من فریاد بی صدای جنون در جانم بود؛ و بوسه ی تو بر طره ی من نوای بی ریای ناله ی عشق بود؛ و آغوش تو برای من تمنای بستر وصل بود و آغاز فصل... باری، صدا صدای تو بود، که صدایم کردی، اما اینبار هم تبسم ها و چشم های تو تهی از احساس بود. و تنها کارمن تحمل ناز و فغان از نیاز... تا کی این انگشت هابه هم برسند و من به تو نه خواستنی تر می شوی وقتی چشمهام رو می بندم و خانه ای که قولش را به من داده بودی ببخش اگر تاریک است! آنقدر از دَه تا یک شمرده ام که حالم از هرچه اعداد معکوس بهم می خورد می خواهم کمی روی صفر قدم بزنم! و خودم را اندازه بگیرمشاید اصلا قد تو نیستم تا کی خواب های تو را دریا ببیندو من سعی کنم غواص خوبی باشم وقتی نیستم که دست و پا می زنم و این عادلانه نیست می خواهم ماهی کوچکی را بزرگ کنم قرمزیش از تو دریایش از من هر چند هنوز هم خجالت می کشم روی ماسه ها دراز به دراز بیفتم رو به خورشیدی که در چشمهایت غروب می کند و فکر کنم چرا انگشت هایم هنوز به سمت هم می دوند مثل کودکانی چلاغ،که می شکنند در کوچه ای بن بست شیشه هایی که تو اسمت را رویش هر روز نفس می زنی تو را به خدا این عادلانه نیست نزنید،من دوستش دارم و بیشتر دوست می دارم هرشب با پاکتی از میوه با تنگی از دریا و همان ماهیکوچک قرمز در بغل بروی جلو بگویی عزیزم سلام ومن داد بزنم مرا ببخش اگر این خانه تاریک است و تو مرا ای کاش به خودت می بخشیدی و به عطری که از دهانت روی دیوار می پاشید تا کی این انگشت ها به هم برسند و من هیچوقت به تو نمی رسم حتی وقتی چشم باز می کنم و این خانه همیشه تاریک است حق داری مرا نبخشی هزار سال است که در این دور و بر ها دستی از پا دراز نشده و کفشی از گلیم کاش حتی یک لحظه گریه می کردیم کردم اما زمان عاشقی گذشته بود و کنار جاده ای دریا به سمت تو می آمد من از هرچه دلیل از هرچه عظیمت جا مانده ام.....! رضا جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون
اول یک زندگیست... زندگی چیزیست شبیه یک حباب.. عشق آبادیه
زیبایی در سراب... فاصله با آرزو های ما چه کرد... کاش می شد در
عاشقی هم توبه کرد
هرچه نازیباست - آن تدبیر ماست - زندگی آب روانیست روان میگذرد -
هرچه تقدیر من و توست همان میگذرد
نشدن جذابن.پس سعی کن خودتو جلوی دیگران ورق نزنی تا زود تموم
نشی.چون وقتی تموم بشی میرن سراغ یکی دیگه...!!
ندارم اونم فدای خنده هات
یه فنجون قهوه گرم زیر برفه. درسته که هوا رو گرم نمی کنه، ولی
آدمو دلگرم می کنه.
سرتو کلاه گذاشتم
میگویند غروب جاییست که زمین اسمان را میبوسد من
امشب وهر شب برای تو غروب میکنم پس کجایی اسمان من..........
ثانوی از فرد مورد نظر حمایت می کند
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت0
باید اینجور نوشت0 هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجباریست
بی تو میمیرم
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |