سفارش تبلیغ
صبا ویژن


۩۞۩رپ و رپ و ؟؟ ۩۞۩

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

 

خورشید روشن فردا مال تو

 

دارم میمیرم

 

بی تو میمیرم

 

طاقت ندارم خدایه من کمکم کن

 

این آه های پی در پی داره آتیشم می زنه خدای من می دونم داری منو می بینی

 

الله شاهدا الامور

 

تا بی کران آبی دریا دوستت دارم دوستت دارم دوستم داشته باش

 

 

تا بی کران آبی دریا دوستت دارم

 

دل سپردهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

عشق دگر هیچ

 

خدایا تا کی صدات کنم کمکم کن خدااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

اشکهایم را دوست دارم چون تو را بیادم می آورند

 

بی تو تنهام عزیز بی تو تنهام بی تو تنهام بی تو تنهام بی تنهام

 

 بی تو نمی تونم بمونم وقتی برم می فهمی خدا جونی من کمکم کن خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

 

باورم نمیشه که اینقدر تنها و غصه دار بمونم خدایا مرحمی

 

هر جای دنیا که باشم دل من تو رو می خواد  اون    اون ور ابرا که باشم دل من تو رو می خواد

 

خدا جونی بازم می گم جز تو کسی رو ندارم ازم خیلی دور شده خدا ی من کمکم کن

خدا دیگه مرگ منو برسون کمکم که نمی کنی لا اقل این یه کارو برام بکن

 

خدای من می دونی چی می خوام بگم تو آگاهی به تمام ضمایر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 86/12/27 ساعت 12:30 عصر توسط رضا| نظرات ( )

دوستدارم شمعی باشم در دل شبها بسوزم
روشنی بخشم تو باشی و خودم تنها بسوزم
 
 
 

 

اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست

اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست

اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست

اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست

اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست

اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست

پس با تمام وجود فریاد میزنم

 

              دوستت دارم

+ نوشته شده در چهارشنبه هجدهم مهر 1386ساعت 13:25 توسط رضا 
موضوع:







گوییا پشت سرم

دفتر بودن من

ناگهانی جر خورد

با نگاهی پرغم

سر خود را به عقب گرداندم

مادرم بود  و یکی کاسه خالی از آّب

از پی بدرقه ام

انفجاری ازآّب روی زمین حک شده بود

رنگ خاکستری ابر درآن سوی افق

آسمان را همچون خاطر من سایه روشن زده بود

و فضای اطراف

متبلور چون یخ

من درآن دم صدها

گل نشکفته حرف

از لب خامش او می چیدم

واپسین لحظه که کوچیدن من

با سکوت نگهش می آمیخت

ماهی چشمانش

                  در پس تنگ بلورینه اشک

                                راکد و خامش بود

و تلاشش همه آن

که مبادا یکوقت

قطره ای از سر این جام بلور لرزان

جریان یابد و پهنای رخش فرش کند

و به فریاد نگاهش می گفت:

می روی؟!

                       آه

                               من و خلوت من

                                                       بعد از این با غم دل خواهم ماند





+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم مهر 1386ساعت 15:24 توسط رضا



موضوع:عکس

خدا دیگه مرگ منو برسون کمکم که نمی کنی لا اقل این یه کارو برام بکن

تا کی این انگشت هابه هم برسند و من به تو نه

خواستنی تر می شوی

وقتی چشمهام رو می بندم

و خانه ای که قولش را به من داده بودی

ببخش اگر تاریک است!

آنقدر از دَه تا یک شمرده ام

که حالم از هرچه اعداد معکوس          

بهم می خورد

می خواهم کمی روی صفر قدم بزنم!

و خودم را اندازه بگیرمشاید اصلا قد تو نیستم

تا کی خواب های تو را دریا ببیندو من سعی کنم

غواص خوبی باشم وقتی نیستم

که دست و پا می زنم

و این عادلانه نیست

می خواهم ماهی کوچکی را

بزرگ کنم

قرمزیش از تو

دریایش از من

هر چند هنوز هم خجالت می کشم

روی ماسه ها دراز به دراز بیفتم

رو به خورشیدی که در چشمهایت غروب می کند

و فکر کنم چرا

انگشت هایم هنوز به سمت هم  می دوند

مثل کودکانی چلاغ،که می شکنند

در کوچه ای بن بست

شیشه هایی که تو اسمت را رویش

هر روز نفس می زنی

تو را به خدا این عادلانه نیست

نزنید،من دوستش دارم

و بیشتر دوست می دارم هرشب با پاکتی از میوه

با تنگی از دریا

و همان ماهیکوچک قرمز در بغل

بروی جلو

بگویی عزیزم سلام

ومن داد بزنم مرا ببخش اگر این خانه تاریک است

و تو مرا ای کاش به خودت می بخشیدی

و به عطری  که از دهانت روی دیوار می پاشید

تا کی این انگشت ها به هم برسند و من

هیچوقت به تو نمی رسم

حتی وقتی چشم باز می کنم و

این خانه همیشه تاریک است

حق داری مرا نبخشی

هزار سال است که در این دور و بر ها

دستی از پا دراز نشده

و کفشی از گلیم

کاش حتی یک لحظه گریه می کردیم

کردم اما زمان عاشقی گذشته بود

و کنار جاده ای دریا به سمت تو می آمد

من از هرچه دلیل

از هرچه عظیمت 

جا مانده ام.....!

+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم مهر 1386ساعت 15:18 توسط رضا


موضوع:مطالب عاشقانه


سلام دوستان عزیز امروز میخواهم ترفندی رو اموزش بدم که در اون بدون استفاده از برنامه خاصی درایو های خودتون رو مخفی کنید برای این کاردر منوی start در قسمت runعبارتdiskmgmt.msc را تایپ کنید در پنجره باز شده روی یکی از درایو های خود کلیک کنید و بر روی ان راست کلیک کرده و از منوی باز شده روی ...change drive letter and paths  کلیک کنید در پنجره باز شده  روی کلید remove کلیک کنید و کلید yesرا بزنید و کامپیوترتان را رستارت کنید برای نمایش دوباره درایو تمام مراحل را دوباره انجام دهید ولی بجای گزینه remove روی گزینه add کلیک کنید.

نظر یادتون نره..++****++.. خوشتون اومد

رضاجون





اگه تو کنارم باشی دیگه بهونه ایی برای باریدن ندارم
 
خدا جونی بازم می گم جز تو کسی رو ندارم ازم خیلی دور شده خدا ی من کمکم کن
 
 
 
هر جای دنیا که باشم دل من تو رو می خواد  اون    اون ور ابرا که باشم دل من تو رو می خواد
 
باورم نمیشه که اینقدر تنها و غصه دار بمونم خدایا مرحمی
 
 بی تو نمی تونم بمونم وقتی برم می فهمی خدا جونی من کمکم کن خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 
 
بی تو تنهام عزیز بی تو تنهام بی تو تنهام بی تو تنهام بی تنهام
 
اشکهایم را دوست دارم چون تو را بیادم می آورند
 
 
 
 
خدایا تا کی صدات کنم کمکم کن خدااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 
دوستتون دارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررم

نوشته شده در دوشنبه 86/12/27 ساعت 12:22 عصر توسط رضا| نظرات ( )

عاشق ها
عشق از دید حاج آقا : استغفرالله باز از این حرفهای بی ناموسی زدی
 (جمله ی عاشقانه : خداوند همه ی جوانان را به راه راست هدایت کند )

 ـ عشق از دید یک ریاضیدان : عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمول
(جمله ی عاشقانه :  آه عزیزم به اندازه ی سطح زیر منحنی دوست دارم)

 ـ عشق از دید بقال سر کوچه : والا دوره ی ما عشق .. نبود ننمون رفت و این سکینه خانوم رو واسمون گرفت
 (جمله ی عاشقانه : سکینه شام چی داریم ...)

 ـ عشق از دید اصغر کاردی (در زندان) : مرامتو عشقه ، عشقی
 ( جمله ی عاشقانه : چاقو خوردتیم لوتی)

ـ عشق از دید یک دختر دانش آموز کمی بی غم : آه عزیزم کاش الان پیشم بودی، بغلم میکردی ، سرمو میزاشتی رو شونه هات ( جمله ی عاشقانه : دوست دارم عزیزم )

 ـ عشق از دید مادر بزرگم : این حرفهای بد رو نزن ، راستی این دختر اقدس خانوم خیلی دختر خانوم و با کمالاتیه ، تازه تحصیل کرده هم هست  (جمله ی عاشقانه : بریم خواستگاری)

ـ عشق از دید ... (خودتون میفهمید از دید کی ) : عزیزم تو که عاشقمی پس چرا هزینه ی عمل کردن دماغمو نمیدی ... ، واسه ناهار بریم سورنتو، سالی با دوستش هم قراره بیاد ، دوست سالی واسش یه ماتیز خریده ( به قول بعضی ها دوو منگل) تو حتی حاضر نیستی واسه من که این همه دوست دارم حتی یه پراید بخری
(جمله ی عاشقانه : عزیزم گوشی سونی میخوام و ... راستی دوست هم دارم)


ـ عشق از دید کسی که باراوله که عاشق میشه :عزیزم باور کن حتی یک لحضه بدون تو نمیتونم زندگی کنم، تو واسم همه  دنیایی  ( جمله ی عاشقانه : فدات شم عزیزم خیلی خیلی دوست دارم )


 ـ عشق از دید کسی که بار اولش نیست : عزیزم خیلی دوست دارم ، باور کن به خاطر تو شبها با پای برهنه میخوابم
( جمله ی عاشقانه : آه عزیزم دیرم شده باید برم )


ـ عشق از دید یک راننده : "رادیات عشق من از برایت جوش آمده" ،" باور نداری بر آمپرم بنگر"
 ( جمله ی عاشقانه : عزیزم دوست دارم... بو بو بوغ )


 ـ عشق از دید بعضی ها : آه خدا یعنی میشه بیاد خواستگاریم ...
(جمله ی عاشقانه : یا شابدالعظیم 1000 تومن نذرت میکنم بیاد خواستگاریم )

 ـ عشق از دید ارازل و اوباش : عشق .. سیخی چند ، برو بچه سوسول دلت خوشه ، خونه خالی نداری ...
( جمله ی عاشقانه : بوبوغ ... خانوم بیا بالا خوش میگذره )

 ـ عشق از دید کسی که در عشق شکست خورده : عشق یعنی کشک
( جمله ی عاشقانه : برو کشکتو بساب )

......................................................................................................................

......................................................................................................................

نوع بله گفتن عروس خانومها
تا حالا به نوع بله گفتن خانومها سر سفره عقد دقت کردین؟ بسته به گرایش یا علاقه هر کسی یه جور بله میگه.
مثلا:

عروس عادی : با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)

عروس لوس: بع..........له... (عروسهای لوس رو باید فقط سپرد به داماد)

عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن ... !)

عروس خارج رفته: " با پرمیشن از گریت ترهای  فامیل ... آو یس.  

عروس خجالتی: اوهوم

عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره....
( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)

عروس رشتی: اووو اگر اهالی محل موافقند بنده مخالفتی ندارم

عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری میپذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش 

عروس داش مشتی: با اجزه بروبچس مُجلی نیست من که پایه ام ... 

عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین ... اعوذ با... منم شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی آخر .... ( و در آخر ) نعم

عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ... چقدر زن باید تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال میپرسن ! ... یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین ... (اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن ... فقط باید زد تو سرشون و بهشون گفت همینه که هست میخوای بخواه نمیخوای هم XXX لقت)

 

 

 

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کاش می شد که نگاهم را در نگاهت غرق می دیدم  کاش می شد آن روز که دوستت داشتم دوستم می داشتی کاش می شد وقتی مرا می دیدی عشق را در نگاهم احساس می کردی کاش می شد برای یه لحظه ندیدن من دل تنگ می شدی کاش می شد برای دیدن تو به هر کجا که دوست داشتی می رفتم و تو هم فقط و فقط کمی عشق را به من ارزانی می کردی.

........................................................................................

زندگی صفحه زیبایی از ریاضیات است که در آن خوبی را جمع*بدیها را کم*شادی ها را ضرب*غم ها را تقسیم*محبت را به توان و از تنفر جزر میگیریم.غرور را دوست دارم چون همرنگ غم است غم را دوست دارم چون همیشه با من است.      

.................................................................................................................................................                                                  

چشم وقتی زیباست که پر از اشک باشد اشک وقتی زیباست که برای عشق باشد عشق وقتی زیباست که برای تو باشد و تو وقتی زیبایی که برای من باشی.

 

 


نوشته شده در دوشنبه 86/12/27 ساعت 11:58 صبح توسط رضا| نظرات ( )


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت

جاوا اسکریپت

< > dariushkamani.blogfa.com

> پ10084;ـو

کد ماوس